خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوار شدن به هواپیما بود . باید ساعات زیادی رو برای سوار شدن به هواپیما سپری می کرد و تا پرواز هواپیما مدت زیادی مونده بود .
پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه این مدت رو بگذرونه .
(به ادامه مطلب بروید)
برچسبها: برگشت ناپذیر , داستانک جالب , داستان جذاب , گذشت زمان ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد